گفتگو با جیم کالینز با تاملی در باب دیدگاهها و زندگی کاری وی |نقش ایجاد نگرش در مدیران برای رسیدن از خوب به عالی
مروری بر زندگی کاری جیم کالینز و گفتگو با جیم کالینز و تاملی در باب دیدگاههایش
نگرش : جیم کولینز jim collins
ایجاد نگرش در مدیران برای رسیدن از خوب به عالی
دوران شغلی جیم کالینز از زمان انتشار کتاب ساختن برای ماندن که آن را همراه با جری پوراس نوشت، خیره کننده بوده است. این کتاب که مدت شش سال، جزء پرفروش ترین کتب بود، تاکنون بیش از 100مرتبه چاپ و به بیش از 20 زبان ترجمه شده است. کتاب بعدی کالینز به نام از خوب به عالی با استقبال بیشتری روبرو شده است. کالینز می گوید : « خوب بودن، دشمن عالی بودن است.» اما اینکه چگونه شرکتی می تواند به عالی شدن برسد، درسی است که تاکنون تعداد معدودی از مدیران آن را آموخته اند. کالینز بخش اعظم دوران شغلی خود را به آموزش چنین درسهایی اختصاص داده است. بخشی از متن حاضر، که تام براون نوشته ، مبتنی بر گفتگوهای متعدد او با کالینز است.
وقتی به پیشرفت در مدیریت می اندیشیم، باید در واقع به این موضوع بنگریم که این حوزه بیشتر علمی است تا فنی. شرایط و ماهیت کسب و کار ممکن است عوض شود اما اصول مدیریت هرگز تغییر نمی کند. لذا اگر می خواهید جهان سال 2050 را مجسم کنید، یک چیز مسلم است : کسب و کار متفاوت خواهد بود اما بسیاری از اصول مدیریت تغییر نخواهد کرد.
- نظر شما در مورد اصول مدیریت و نقش کسب و کارها چیست ؟
مدیرانی را در نظر بگیرید که کسب و کارهایی را ، راه اندازی می کنند. این مدیران به کمک ابزار و افرادی که در اختیار دارند، از اصول مدیریت برای انجام کارشان استفاده می نمایند. شما باید شخصیت ها و رخدادهای گوناگونی را تجربه کنید تا به این نکته برسید. حتی کریستف کلمب نیز در سفر دریایی و اکتشافی خود از اصول مدیریتی استفاده می کرد . امروزه افرادی که مدیریت ناسا را بر عهده دارند از همان اصولی استفاده می کنند که زمانی کلمب از آنها بهره می برد. بنابر این، در حالی که ممکن است محیط بازار و شرایط سازمانی تغییر کنند، اما بخش اعظم مبانی شکل دهندة مدیریت، بین سالهای 1350 و 2050 ثابت باقی مانده و خواهند ماند.
اهمیت این موضوع برای من بدان دلیل است که حوزة تحقیقات من، مشخص نمودن مسائلي است که در رهبری و مدیریت تغییر ناپذیر هستند. شاید به همین دلیل است که کارهای من با کارهای بسیاری از محققان دیگر در این حوزه متفاوت است. به نظر من، آنها مدیریت را نوعی مهندسی می دانند. از نظر بسیاری، مدیریت مجموعه ای از «چرخها و قرقره ها» و مردم ، اگر درست کنار هم قرار بگیرند، خوب کار خواهند کرد. من فراتر از یک فیزیکدان صرف هستم. من به تحقیق و نگارش دربارة قوانین تغيیرناپذير و اصول زیربنایی شکل دهندة تفکرات مدیریتی علاقه مند هستم.
- لطفا، برایمان از کتاب "ساختن برای ماندن " و تاثیر جری پوارس بفرمایید؟
به طرق مختلفی، من خود را مدیون جری پوراس می دانم که نه تنها همکار بلکه مربی من بوده است. بیش از هر چیز، او مرا در مسیری قرار داد که امیدوارم مدت مدیدی در آن باقی بمانم. اما من در یک زمینة خاص واقعاً مدیون او هستم. آنچه که جری به عنوان یک هدیة مادام العمر به من اهدا کرد مجموعه ای از عقاید، فهرستی از نکات کلیدی یا یک نظر خاص نبود. جری یک شیوه و روش را به من آموخت.
وقتی اهمیت شیوه ها را در حوزة مدیریت دریافتم، افق شغلی من تغییر کرد. جری تاکید می کرد : در هر زمان و در هر سالی ،جهان پاسخ بسیاری از سوالات مهمش را درحالی خواهد یافت که از یک شیوه و روش دقیق استفاده کند. لذا کتاب ساختن برای ماندن که من و جری سالها وقتمان را صرف قوانین تغییرناپذیر بینش رهبری کردیم، نمایانگر قیاسهایی کنترل شده است که یک پیشرفت بزرگ محسوب می شوند.
پیش از کتاب ماندن برای ساختن، هرگز هیچ تحقیقی به بررسی دو نوع از شرکتها نپرداخته بود که یک نوع آنها، برمبناي بصیرت و نوع ديگر بر مباني غیر واقعی، استوار بودند. هر شرکت تحت مطالعه دارای یک « همتای » مناسب در صنعتش بود و ما به بررسی این موضوع پرداختیم که آنها در تمام طول حیات خود چه کارهایی را انجام می دهند یا نمی دهند. آنچه در قبال این رویکرد مهم بود، توسعة یک روش نوین علمی در حوزة مدیریت بود تا بتوان به پرسشهای کلیدی پاسخ داد. همان گونه که همة ما می دانیم، این رویکرد، دیدگاهها و نگرشهایی را به دنبال دارد که می توانند بسیار برجسته باشند. لذا این رویکردی است که سالهاست از آن استفاده و تلاش می کنم تا هر روزه آن را به لحاظ کمی و کیفی توسعه دهم ، البته بخش اعظم آن علمی است. این فرآیندی است که به دیدگاه های حقیقی می انجامد و عملاً هیچ راهی وجود ندارد که چرخة زمانی رسیدن به دیدگاه هایی جذاب و مناسب در مورد نحوة مدیریت و رهبری را کاهش داد.
بنابراین، مهم ترین حقایق مدیریتی امروز که افراد باید به آنها بیاندیشند، آنها را مطالعه کنند و بر
اساس آنها عمل کنند، چه هستند؟
اجازه دهید برای پاسخ دادن به این پرسش، به سال 1998 بازگردیم. گروهی از افراد همانند من ( محققان و دیگر کسانی که ایده های زیادی را به جهان و موضوع رهبری ارایه کرده بودند )، گردهم جمع شدند تا دربارة ایده ها و البته نگرانی های مشترک بحث و گفتگو کنند. همانند همة رخدادهای مشابه، مبحث این نشست به جهان 50 سال آینده معطوف شد. وقتی نوبت من شد، عذرخواهی کردم و گفتم واقعاً نمی دانم در سال 2050 جهان به چه صورتی خواهد بود، اما در عین حال گفتم که ایکاش می توانستم. از حضار پرسیدم آیا جذاب نیست که ما می توانستیم بدانیم 50 سال دیگر، گروهی از متفکران آن دوران روی همین صندلی هايي خواهند نشست که الان شما نشسته اید و نسبت به تفکری که ما امروز دربارة واقعیات 50 سال آینده داریم، می خندند و سرشان را تکان می دهند؟ به عبارتی دیگر، از آنها پرسیدم : « آیا آیندگان ما در 50 سال آینده، از آنچه ما دربارة آن زمان تصور مي كنيم ، متعجب نخواهند شد؟»
این نشست در طبقة بالای یکی از برج های دو قلوی مرکز تجارت جهانی در نیویورک برگزار شد.
حالا به اوضاع امروز بنگرید. در عرض چند سال، این فرضیه کاملاً باطل شد که برگزاری جلساتی از این دست در ایالات متحده کاملاً عاری از خطر باشد و این در حالی است که این کشور زمانی بسیار امن تلقی می شد. حالا این نگرش در سطح جهان عوض شده است. همة اینها نمایانگر آن هستند که مدیران باید، ارزش سازگاری با رخدادهای جدید را بدانند، یعنی در حالی که با تمام توان خویش کار می کنند، باید آمادگی مواجهه با رویدادهای جدید و چالش های غیرمنتظره ( و گاه ناخوشایند ) را داشته باشند.
اگر امروزه یک پرسش کلیدی مدیریتی پیش روی همة ما وجود داشته باشد که نیازمند تمرکز بر آن باشيم ، آن پرسش این است :
چگونه می توان یک کسب و کار، یک دولت، یک شرکت یا یک دانشگاه را در محیط پر آشوب و ناامن
امروز جهان اداره کرد؟
به اعتقاد من، پاسخ این پرسش نیازمند آن است که رهبران به دو اولویت مهم و قابل کنترل بپردازند.
در جهانی ناامن و مملو از ابهامات، مدیران باید روشن نمایند که سازمان آنها چه نقشی می تواند در جهان داشته باشد که دیگر سازمانها قادر به ایفای آن نیستند. بسیار حیاتی است که مدیران روشن کنند، سازمانشان می تواند :
(1) با شور و اشتیاقی عمیق عمل کند
(2) در انجام دادن کارش، بهترین در جهان باشد و
(3) از قدرت اقتصادی کافی برای پیشبرد کسب و کارش برخوردار باشد.
اما باید به نکتة دیگری هم توجه کرد. در جهانی مبهم و ناامن، مدیران باید افراد مناسبی را بیابند که می توانند به آنها کمک کنند تا مشارکتی عالی و منحصر به فرد داشته باشند. منظور من این است که بسیاری از شرکتها، زمان زیادی را صرف ترغیب رفتارهای درست در افراد نادرست می کنند نه اینکه از همان ابتدا افراد درست را به کار بگیرند.
اگر ممکن است، در مورد علت انتشار کتاب " از خوب به عالی " نکاتی را بگویید؟
در کتابم به نام از خوب به عالی، من به همراه تیمی از پژوهشگران به بررسی 1435 شرکت پرداختیم که توانستند در یک دورة 15 ساله از نتایجی متوسط ( یا حتی بد ) به نتایجی عالی دست یابند. شرکتهای خوب به عالی فقط افراد را استخدام نمی کنند بلکه تلاش می کنند تا به آنها آموزش دهند. آنها همیشه به دنبال آن هستند که مناسب ترین افراد را برای شرکت خود انتخاب کنند تا هم به رشد قدرت عملیاتی و هم سودآوری مالی آنها کمک کنند.
تنها پس از اینکه آنها « افراد مناسب را سوار اتوبوس خود کردند »، به سراغ تعیین موضوعاتی همچون تعیین نگرش، استراتژی و ساختار می روند. صرفاً از طریق تمرکز بر یافتن افراد مناسب برای سازمانتان و فراهم آوردن امکان سرمایه گذاری آنها بر روی بهترین فرصتها، شما سازمانی را خلق می کنید که می تواند از پس شدیدترین طوفانهای ابهام و عدم قطعیت نیز بر آید، زیرا شما دارای افرادی مناسب هستید که بر بهترین شیوه های کار سازمان شما تمرکز کرده اند و با تمام تلاش خویش کار می کنند.
فقط به خوب بودن بسنده نکنید. ما از قبل خوبهای زیادی داشته ایم. ما مدارس خوب داریم زیرا مردم متعهد و مقید به داشتن مدارس عالی نیستند. ما دولتی خوب داریم زیرا مردم نمی خواهند بر روی داشتن یک دولت عالی سرمایه گذاری کنند. بسیاری از شرکتها، فرصت تبدیل شدن به یک شرکت عالی را به سادگی از دست می دهند، زیرا آنها خودشان را محدود به این ایده می کنند که « خوب بودن، کافی است.»
من شدیداً بر این باورم که هر شرکتی می تواند عالی باشد. نحوة عالی شدن در دنیای سازمانی امروز یک موضوع علمی است که من آن را در تحقیقاتم به دیگر موضوعات ترجیح داده ا م و پس از چندین دهه تحقیق در مورد آنچه عالی بودن را از خوب بودن جدا میک ند، مطالبم را پیرامون آن به رشتة تحریر درآورده ام. اما
عالی شدن نه قابل اعطا است، نه شانسی است و نه ذاتی. عالی شدن زمانی رخ می دهد که رهبران خودشان و تمامی کسانی را
که با آنان کار می کنند مقید سازند تا بهترین تلاش خود را در یک کار جمعی به کار بگیرند. تعهد عمیق شخصی پیش شرط عالی
شدن است. هیچ راه دیگری غیر از این وجود ندارد.
کتابهای جیم کالینز
1992 فراتر از کارآفرینی : تبدیل تجارت شما به یک شرکت بزرگ ماندگار توسط جیمز سی کالینز و ویلیام سی لازیر
1994 ساختن برای ماندن: عادت های موفق شرکت های بینایی توسط جیمز سی کالینز و جری پوراس
2001 خوب به عالی: چرا بعضی از شرکت ها جهش می کنند … و دیگران این کار را نمی کنند توسط جیمز سی کالینز
2005 Good to Great and Social Sectorors نوشته جیمز سی کالینز
2009 قدرتمندان چگونه سقوط میکنند: و چرا بعضی از شرکت ها هرگز تسلیم نمی شوند توسط جیمز سی کالینز
2011 انتخاب عالی توسط جیمز سی. کالینز و مورتن تی. هانسن
2019 Turning the Flywheel یک مونوگرافی برای همراهی خوب تا عالی توسط جیمز کالینز
مروری بر زندگی کاری جیم کالینز :
جیم کالینز متولد ۲۵ ژآنویه ۱۹۵۸ در شهر بولدر در کلرادو آمریکا است.
حرفه او نویسندگی و مشاوره مدیریت و مدرس دانشگاه در مبحث توسعه پایدار شرکت و رشد آنها است.
کالینز مدیریت را در دانشگاه استنفورد خواند و بعد از آن مدرک MBA خود را پس از ۱۸ ماه به عنوان مشاور مک کینزی گرفت.
سپس به عنوان مدیر تولید در شرکت Hewlett-Packard مشغول به کار شد.
کالینز تحقیقات و تدریس خود را در دانشکده تحصیلات تکمیلی دانشگاه استنفورد شروع کرد که در آن جایزه آموزش برجسته را در سال ۱۹۹۲ دریافت کرد.
در سال ۱۹۹۵ او یک آزمایشگاه مدیریت در بولدر تاسیس کرد که در حال حاضر تحقیقات و آموزش مدیران برای شرکت های بزرگ در آنجا انجام میشود.
او اکنون در آنجا تحقیقات انجام می دهد ، و همچنین مربیانی را به نمایندگی از بخش های خصوصی و دولتی آموزش می دهد. وی به عنوان مدیر دریایی ، انجمن بازرسان مدرسه آمریکا ، رهبران كلیساها ، دختران پیشاهنگ و انستیتو پزشکی همکاری كرده است.
کتاب ساختن برای ماندن نتیجهی تحقیقی را نشان میدهد که روی صدها کسب وکار مختلف انجام شده بود جیم کالینز، نویسندهی در کتاب ساختن برای ماندن نشان میدهد که چه ویژگیهایی باعث میشود تا یک کسب و کار به رهبر بازار تبدیل بشود و یک کسبوکارِ دیگر صرفا دنبالهروی محض باشد.
نویسنده در این کتاب شرکتهای پیشرو و رهبر را به عنوان شرکتهای آیندهنگر توصیف میکند و از شرکتهای دنبالهرو با اسم شرکتهای مقایسهای اسم میبرد.
جیم کالینز میگوید، شرکتهای ماندگار و آیندهنگر رهبرانی ندارند که دائما وقت و زمان را به کارمندان گوشزد کنند، بلکه این شرکتها رهبرانی دارند که زمان ساختن را به کارمندان آموزش می دهند و کاری میکنند تا هرکسی بهطور خودکار وقت و زمانِ خودش رو بسنجد.
نویسنده یادآور می شود نیروی محرکهی شرکتهای ماندگار، رهبران و مدیران کاریزماتیک نیستند؛ بلکه فرهنگی است که به پیشرفت و رشد کردن احترام می گذارد و اشتباه و خطا را به عنوان بخش جداییناپذیر از مسیر موفقیت است.
در کتاب خوب به عالی می گوید چرا برخی شرکتها اوج میگیرند و بقیه این طور نیستند . این کتاب به بررسی چگونگی اوجگیری شرکتهای معمولی و تبدیل آنها به شرکتهایی عالی و نیز دلایل ناکامی شرکتهای دیگر در این خصوص است. این کتاب در سال ۲۰۰۱ منتشر شد. منظور از «عالی» در این کتاب، عملکرد مالی بهتر نسبت به شرکتهای معمولی مشابه به شکلی پایدار در یک دوره زمانی مشخص است. جیم کالینز به این نتیجه رسید که اصلیترین عامل تبدیل شرکتهای خوب به شرکتی عالی، تمرکز دقیق آنها بر روی منابع موجود آن هم در حوزه مورد رقابت است.
در این کتاب کالینز، تاکید می کند : " چرا برخی شرکتها خوب می تواند به شرکتی عالی تبدیل شود؟” جواب مثبت است، کالینز جمع بندی می کند که با رهبری درست، این کار امکان پذیر است. او دو سطح از رهبری را مطرح می کند : سطح پنج ( عالی) و سطح چهار (خوب). جیم کالینز در این کتاب بررسی می کند چگونه یک شرکت خوب به یک شرکت استثنائی تبدیل میگردد. کتاب یک اصطلاح جدید را به واژه نامه ی رهبری معرفی می کند “رهبری سطح ۵”. سطح ۵ به بالاترین سطح در یک سلسله مراتب از توانایی های اجرایی اشاره دارد. رهبران در چهار سطح دیگر ممکن است موفق باشند، اما قادر نیستند شرکتها را از حد متوسط به برتری پایدار برسانند.
این کتاب جزو کتابهای پرفروش بوده، تاکنون چهار میلیون نسخه از آن در دنیا به فروش رسیده و دامنه مخاطبان آن فراتر از فعالان سنتی کسب وکار بوده است. جیم کالینز برای نگارش این کتاب از یک تیم بزرگ پژوهشی برای مطالعه و بررسی ۶۰۰۰ مقاله، تولید بیش از ۲۰۰۰ صفحه متن مصاحبه و نیز ۳۸۴ مگابایت دادههای رایانه در یک پروژه پنج ساله بهره گرفت.
در کتاب “چگونگی سقوط توانمند : و چرا برخی شرکتها هرگز دست نمی کشند”، کالینز فرایند شکست در شرکتها و چگونگی جلوگیری از نزول و توقف شرکتهایی را که دچار مشکل شده اند ، مورد بررسی قرار می دهد. این کتاب پنج مرحله ی متوالی نزول را شناسایی میکند که اگر مورد توجه قرار گیرد می تواند به مدیران در جلوگیری از نزول کمک کنند
کتاب بعدی وی، “انتخاب عالی” است که در ۲۰۱۱ منتشر شد، این کتاب به دنبال درک این مسأله است که چرا برخی شرکتها در محیط های ناپایدار رشد می کنند، درحالی که دیگران شکست می خورند. وی به واسطه ی این کتاب در لیست جوایز کتاب پنجاه متفکر برتر سال ۲۰۱۳ قرار گرفت.
افتخارات جیم کالینز
در سال 1992 جایزه تدریس برجسته به جیم کالینز تعلق گرفت.
اسم کالینز بارها در نشریه Thinker به عنوان یکی از ۵۰ متفکر برتر جهان به چاپ رسید. سال 2011 در همین نشریه جیم کالینز در رتبه چهارم قرار گرفت و در سال 2019 رتبه 41 را کسب کرد.
نام جیم کالینز در فهرست 100 مغز زندهٔ کسب و کار سال 2017 نشریه Forbes در سطح بین الملل قرار گرفت. در این لیست نام بزرگانی همچون: دن گلیبرت، مارک زاکربرگ، وارن بافت، اریک اشمیت، جف بزوس و … به چشم می خورد.
برای اطلاعات بیشتر به مقالات زیر مراجعه نمایید :
1 . موضوعات کليدي در اجراي يک استراتژي(راهبرد) تجارت الکترونيکي را می دانید؟
2 . گفتگو با جان گاتمن ( روانشناس) | چگونه ارتباطاتمان را کارآمد کنیم ؟
3 . مدیریت در مسیر استراتژی ( راهبرد ) مصاحبه با هنری مینتزبرگ | مروری بر افکار مینتزبرگ
4 . از رهبری در مدیریت چه می دانید ؟ بخش سوم شامل نحوه اجرای کارآمد و منسجم
5 . کتاب عصر گسست پيتر دراکر | مدير به عنوان يک نيروی علمی
وب سایت :
www.jimcollins.com
یک جمله یک درس :
« رهبران جدید با آزمایشهای تازه ای روبرو هستند مانند اینکه چگونه در محیطی مملو از عقاید و شبکه های به هم پیوسته، رهبری کنند. » جان اسکولی
« یکی از مهم ترین وظایف مدیر، ریشه کن کردن بهانه های کارکنانش برای شکست است. » رابرت تاونسند